دیگری بامن
دیگری بامن

دیگری بامن

درهم

داداش رویاها

خوشا روزگار جوانی

به وقت خنده های نهانی

خوشا روزگاری که طی شد

به همراه چند لنترانی

خوشا روزگاری که داداشی اعصاب داشت

روانی سرزنده شاداب داشت

به زیر بغل نان و کباب داشت

وگر مرا کتک می‌زد اندکی عذاب داشت

نوازش می‌نمود با صبر و با حوصله

و می‌گفت عزیزجان اینها کار دله

داداشی را دوست دارم مثل حسین

حسینی که جز عباس یاور نداشت 

و عباس که جز او باور نداشت

«شعری برای داداش رویاهایم»

امیدوارم از خواندنش لذت ببرید 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد