دیگری بامن
دیگری بامن

دیگری بامن

درهم

بغض دارم

کاش الان پیشم بودی 

پیشم بودی یا کنارم بودی؟

می‌دونستی تو بی رحم ترین آدم زندگیمی؟

امروز کجا بودی؟

چرا احساس نداری ؟

توی 8ماه گذشته 

روی هم یه ماهم پیشم نبودی 

چقدر نبودن 

چقدر جای خالی؟

وقتی می‌خوام بخاطر محبتای قبلی 

بی تفاوت رفتار کنم 

جوری ازم میگذری 

انگار  وجود ندارم 

با این وجود 

ادعا میکنی دوسم داری 

و  همه چیز م برات 

اما جوری اشکامو در میاری 

که خدام  نمیتونه راضیت کنه 

دست از اصول رفتاری با من برداری 

اولین و آخرین چیزی که ازت خواستم 

بودنت بود با یه کادو 

اما هیچی گیرم نمیاد

جز بغض و اشک و تنهایی 




 











دلتنگی

دارم سعی میکنم

با  کسی درد و دل نکنم 

یا حداقل با هر کسی حرف نزنم 

میدونم این دوتا باهم خیلی فرق داره 

کسی نمیتونه کمکم کنه 

تهش همه بهم میگن«ولش کن»

تا حالا از خودت پرسیدی

چرا اینقدر دوستت دارم؟

جوابت به خودت چی بوده؟

نمیتونم ازت بگذرم 

وقتی نیستی 

اسیر غم دنیام 

بدون تو خیلی تنهام 

نمی خوام  حالتو بگیرم 

ولی گاهی از اینکه 

میزنم تو ذوقت 

خوشحال میشم 

گاهی تلافی بغض مو 

با رفتار سرد جبران میکنم 

کاش میفهمیدم 

سکوتت یعنی چی؟

سنن ساری داریخرام سِوگِلی 

خوش به حال اونایی که 

داداش دارن 

براشون چیزای خوشمزه میخره 

الان در مرحله ی حرکت خاموش هستیم 

این رابطه هنوز رمق داره 







سکوت میکنی

سکوت میکنی تا 

آروم شم؟

دعوامون نشه ؟

سکو تت خوب نیست 

با سکوت غم  دلم رو بیشتر میکنی 

نکنه خودم باید برگردم تنظیمات کار خانه 

تو  خیلی خوبی بابا






بغض

ته گلوم 

یه بغض بزرگ خوابیده 

شاید بیدار باشه 

بغض یعنی 

باید بغلم بکنی 

وقتی آنلاین میشی 

بیشتر غمگین میشم 

منم «تو»  می‌خوام 





وقتی

وقتی غم دنیا 

تو دلم جمع میشه 

تو خیلی خونسردی 

دلم میخواد بمیرم 

زودتر از شرم  خلاص شی 

میدونم توی گورم 

رو گوه خوری می افتم 

یه کادو چنده  مگه؟